سفارش تبلیغ
صبا ویژن























دلنوشته ها

انتظار

این معز الاولیاء و مذل الاعداء؟؟؟؟؟؟؟

کجایی مولای من؟کجایی آرام قلبم؟درد فراق را چگونه می توان بازگو کردن؟جگر سوخته از غم هجران را چگونه می توان التیام بخشیدن؟تا کی درد هجران را به دل بکشیم؟تا کی آرزوی دیدارت را در سر بپرورانیم؟

ای خورشید درخشان!ای ماه تابان!تا کی از درد دوری ات بگریم؟تا کی سرگشته و پریشان باشم؟تا کی از هر کوی و برزن سراغت را بگیرم؟

متی احار فیک یا مولای؟

مولا و جان!دیدگانم گریان است و خار فراق چشمانم را می آزارد.آیا راهی هست تا دیدارت کنم؟انتظار روزی را می کشم که بیایی دوستان و عاشقانت گرداگردت را بگیرند،روزی که با آمدنت دوستانت را بزرگی و عزت می بخشی و در آن روز دشمنانت به خاک ذلت و خواری می افتند.بیا و ببین در چه عصری زندگی می کنیم. هر جا از ظلم و بیداد فغان می کند و کسی نیست که دادمان را بگیرد و حقمان را بستاند.

مولا جان! عاشقانت در انتظارند.دیدگانشان اشکبار است.دلهایشان درد ناک و جگرهایشان از غم فراق تو سوزان است.بیا و از چشمه های پرآبت سیرابمان کن،بیا و عطش قلبمان را بنشان.بیا تا دیدگانم روشن و بینا گردد،خود میدانی که در درونم چه میگذرد،خود میدانی که دلم آرام و قرار ندارد، ناله و زاریم را بشنو و اشک هایم را ببین که به استقبالت می آیند،جسمم را خاک پایت می کنم و با اشک هایم راهت را هموار، تا بیایی.

ای غایت الآمال من!ای نور دیدگانم!آیا انتظارم را سر انجامی خواهد بود؟آیا چهره سیاه و شرمنده ام با وجهه نورانیت روشن خواهد گشت؟

به این فکر می کنم که آیا روزی دعایم مستجاب خواهد شد؟و آرزویم برآورده خواهد گشت؟

اصلا نمی دانم لیاقت و سعادت چنین آرزویی را دارم یا اینکه تمامی آن ها را به گور خواهم برد؟شاید هم چنین باشد،دلم میخواهد در رکاب تو قرار گیرم و از اصحاب یاری کننده ات باشم.

آقا جان!به خدا عاشق دیدار رویت هستم،به خدا دیدار روی تو نیمی از هدفم از شرکت در دعای توسل است.اما شاید هنوز تو را نشناخته و درکت نکرده ام اما یک دلباخته هستم و می دانم تا آن حد عاشقت هستم که آرزو می کنم قبل از اینکه بمیرم لااقل در خوابت ببینم،آری در خواب. چون دربیداری دیدن روی تو سعادت من نیست.ای کاش فقط یک لحظه در خواب ببینمت،فقط یک لحظه...

ای سرور من!چیزی ندارم که به استقبالت بفرستم تنها چیزی که می توانم نثارت کنم قلب سوزان و منتظرم و اشک های روانم; بپذیر!بپذیر!

به چه مشغول کنم دیده و دا را که مدام                 دل تو را می طلبد،دیده تو را می جوید

 

"هجران تو سخت است مرا،وصلت چرا نادید مرا؟؟؟"

ر.س (شنبه 23/9 /64)

**شهیده سیده رویا شقایی**


نوشته شده در یکشنبه 89/8/30ساعت 12:25 عصر توسط سیده شیما میر توانا نظرات ( ) |


Design By : Pichak